حكمتهاى نزول تدريجى قرآن بر پيامبر
پاسخ اين سؤال و چرا اين است كه با توجه به اين حكمتها قرآن را به گونه پراكنده و تدريجى براى تو فرستادهايم تا قلب تو را با (نزول تدريجى) آن (كه مستلزم استمرار رابطه تو در تمام مدّت رسالت و پيامبرى با مبداء وحى (ذات كبريايى خدا) مىباشد ثابت و دور از اضطراب و لغزش نگهداريم خداوند متعال حكمت نزول تدريجى قرآن را در رابطه با امّت چنين بيان فرموده است: �وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلًا- اسراء/ 106� (يعنى) ما قرآن را به گونه تدريجى و جدا از هم (براى تو) فرستاديم تا آن را با فاصلهها، و با آرامى، بر مردم بخوانى. و ما (عمدا و به خاطر اين حكمتها) آن را بهره بهره و بخش بخش فرستادهايم (1)- اتقان ج 1 ص: 161 و ابن اشته (م- 360) مولّف دو كتاب (المحبر و المفيد
�ابو سعید خدری گفته: جبرئيل قرآن را پنج آيه پنج آيه مىآورد و ابن اشته اصفهانى از عكرمه نقل كرده كه خداوند قرآن را به تدريج سه آيه و چهار آيه و پنج آيه فرستاده است� تا از يك طرف حفظ و ضبط آيههاى قرآنى براى مسلمانان- كه اكثرا جز حافظه وسيله ديگرى براى ضبط آنها نداشتند- امكان پذير باشد، و از طرف ديگر با نزول تدريجى آيههاى قرآن، تدريجا تصوّرهاى خرافى و رفتار زشت ترك گرديده، و عقايد و اخلاق و اعمال اسلامى جايگزين آنها گردند، زيرا همانگونه كه سنّت آفرينش و خلقت رشد و تكامل تدريجى است همچنين فطرت انسانى از حيث اصلاح فقط پذيراى رشد و تكامل تدريجى است نه تغيير و تحوّلات سريع و فورى همانگونه كه تند بادهاى صرصر و سيل طوفانها لمحهاى مىخروشند و درهم مىريزند امّا نم نم آرام و مستمر باران تا اعماق زمين نفوذ مىكند. نزول قرآن به گونه تدريجى همه جاى مكه و مدينه و حجار و شبه جزيره را تدريجا متحوّل نمود و قارههاى آسيا و آفريقا و بخش عظيمى از اروپا را تدريجا مجذوب قرآن و اسلام نمود. قرآنشناسی، ص: 40
شيوه پيامبر در بيان مفاهيم قرآن
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىفرمايد: «قرآن و همانند آن- يعنى سنت- به من ارزانى شده است»[1].
امام صادق عليه السّلام مىفرمايد: «خداوند بر پيامبر گرامى دستور نماز را فرو فرستاد، ولى سه ركعت يا چهار ركعت بودن آن را به پيامبر وا گذاشت (تا اينكه پيامبر خود آن را براى مردم تفسير و بيان نمود). همچنين فرمان اداى حج را نازل كرد، ولى بيان نكرد كه طواف بايد هفت شرط باشد تا اينكه پيامبر خود به تفسير اين موارد پرداخت»؛ در روايات ديگر، اين جمله نيز افزوده شده است «دستور پرداخت زكات بر پيامبر نازل شد، ولى خداوند بيان نكرد كه در هر چهل درهم، يك درهم بايد پرداخت و اين پيامبر بود كه به تفسير جزئيات آن اقدام نمود .»[2](الاتقان، ج4، ص174). معناى اين روايت اين است كه واجبات و مستحبات احكام به طور اجمال و در قالب قواعد كلى در قرآن تشريع شده است، اما بيان جزئيات احكام در ضمن سنت آمده است. كه پيامبر آنها را در طى دوران عمر شريفش بيان داشته است؛ از اين رو سنت در كنار قرآن، تفسير كننده مواضع اجمال و توضيح دهنده موارد ابهام آن خواهد بود.( تفسير و مفسران، ج1، ص: 170)
[1] ( 2) الاتقان، ج 4، ص 174.
[2] ( 3) كافى، ج 1، ص 286. تفسير عياشى، ج 1، ص 251- 249، حديث 169 و 170. حسكانى، شواهد التنزيل، ج 1، ص 149.
اخبار غيبى قرآن بر دو قسم است: بعضى مربوط به گذشته و برخى ناظر به آينده است.
در قسمت اوّل ماجراهاى زيادى از پيامبران گذشته و حتّى راز و نيازهاى پنهانى آنان نقل شده و مطالب بسيارى كه در تورات و انجيل وجود ندارد در قرآن مجيد آمده و در پايان بسيارى از آنها خاطر نشان شده است كه اين ماجراها از خبرهاى غيبى است كه پروردگار بر تو (اى پيامبر) وحى فرموده است، كه بعلت كثرت از نقل آنها خوددارى مىنمائيم.
اما درباره پيشگوئىهاى قرآن چند نمونه نقل مىكنيم:
اول- أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنْتَصِرٌ- سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ.قمر/44-45
آيا مىگويند كه ما متّحد و پيروز هستيم؟ بزودى شكست خواهند خورد و پشت به شما كرده فرار خواهند كرد.
مسلمانان پس از هجرت، در مدينه حكومتى تشكيل دادند و مقدّمات مدينه فاضله اسلامى را فراهم ساختند ولى هنوز قدرت نظامى كافى بدست نياورده بودند. مشركين مىگفتند ما قبيلههاى متّحدى هستيم كه به آسانى مىتوانيم بر مشتى مسلمان پيروز شويم و هنوز جنگى بين دو گروه پيش نيامده بود كه آيات فوق نازل شد و خبر داد كه كفّار و مشركين عليرغم اتحاد و عدّه و عدّهاى كه دارند به زودى شكست خواهند خورد و از برابر مسلمانان فرار خواهند كرد. چيزى نگذشت كه جنگ بدر پيش آمد و مسلمين بر سه برابر خود از دشمن، پيروز شدند و علاوه بر كشتهها از آنها اسير هم گرفتند. علّامه طباطبائى (رضوان اللّه عليه) گويد: اين خبر (پيشگوئى) از ملاحم قرآن كريم است. ملاحم جمع ملحمه از كلمه لحم (به معنى گوشت) گرفته شده است و مقصود از آن جنگ و كشتار است كه جنازه انسانها بر روى هم تلّى از گوشت را تشكيل مىدهد و چون در اخبار اسلامى درباره چنين كشتارهائى پيشگوئى شده است آنها را ملاحم ناميدهاند و بتدريج ملاحم به معنى مطلق پيشگوئى استعمال شده است. ) تفسير الميزان جلد 19 ص 94
دوم- غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ- فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ- بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ.روم آیه2-5
دولت روم (شرقى) در نزديكترين سرزمين خود به حجاز، مغلوب (لشكر ايران) شد ولى پس از اين شكست، بر دشمن پيروز خواهد گرديد، در اند سال (سه تا نه سال) كار چه قبلا و چه بعدا بدست خداست و در اين روز (كه روم غالب شود) مسلمانان شاد خواهند شد نصرت پروردگار شامل حال گرديده است. و خداوند هر كسى را كه بخواهد يارى مىكند و او تواناى مهربان است.
قبل از هجرت بسوى مدينه كه مشركين تماس نزديك با مسلمانان داشتند: در هر پيشامدى مىكوشيدند كه به نفع خود بهرهبردارى كنند تا شايد روحيه مسلمانان تضعيف گردد. دولت روم شرقى و ايران پيوسته با هم جنگ و نزاع داشتند و در آن موقع در نزديكترين شهرهاى روم نسبت به حجاز كه قسمتهاى جنوبى شام بود جنگى بين ايران و روم در گرفت كه نتيجهاش شكست روم و غلبه ايرانيان بود. مشركين گفتند همان طوريكه در اين جنگ روميان اهل كتاب (انجيل) از ايرانيان شكست خوردند، شما مسلمانان اهل قرآن نيز از ما شكست خواهيد خورد.
در اين موقع آيات اوائل سوره روم نازل گرديد و پيشگوئى كرد كه حداكثر تا نه سال روميان بر ايرانيان غلبه خواهند كرد و در چنين روزى مسلمانان شاد خواهند شد. غلبه روميان موقعى تحقّق يافت كه مسلمانان هم در جنگ بدر بر مشركين غالب شده بودند و از دو طرف شادى ميكردند يكى براى غلبه اهل كتاب بر دشمن، و ديگرى براى پيروزى اسلام بر مشركين. تفسير مجمع البيان ذيل آيات مربوطه و تفسير الميزان جلد 16 ص 170
مرحوم طبرسى در تفسير آيات فوق گويد: «اين آيات دلالت مىكند كه قرآن از جانب خدا نازل شده است كه مىتواند آينده را اينچنين قاطعانه پيشگوئى كند».
سوم- لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً.فتح/28
خوابى را كه خداوند بر فرستاده خود نماياند، روياى صادقانه قرار داد بيگمان در كمال آزادى بخواست خدا وارد مسجد الحرام خواهيد شد و پس از فراغت از اعمال، سرهاى خود را خواهيد تراشيد و ناخنها خواهيد چيد، در حاليكه ترسى از دشمن نخواهيد داشت. خدا مىداند آنچه را كه شما نمىدانيد و علاوه بر اين پيروزى، پيروزى نزديكترى (يا پيروزى ديگرى) را هم براى شما قرار داده است.
در سال ششم هجرى رسول خدا (ص) خوابى ديد كه رؤياى رحمانى بود (و تمام روياهاى انبياء (ع) رحمانى است) و مطابق آن پيش بينى شده بود كه با كمال آزادى با مسلمانان وارد مسجد الحرام خواهد شد و آيات قرآن هم صادقه و رحمانى بودن آن خواب را خبر داد و تأييد كرد.
مسلمانان پس از دريافت اين مژده بهمراهى پيامبر خود بسوى مكّه (بقصد زيارت) حركت كردند و پس از ممانعت اهل مكّه مسلمانان با رهبر خود بيعت جنگ نمودند (بيعت رضوان) و در نتيجه اهل مكّه مرعوب گرديده و حاضر شدند كه قرار داد متاركه جنگ نوشته شود و به امضاى طرفين برسد.
مسلمانان بازگشتند و در سال بعد با كمال آزادى عمرهاى بجاى آوردند و بعنوان خروج از احرام سرها را تراشيده و از ناخنهاى خود چيدند (حلق و تقصير نمودند) و مفاد آيه كاملا عملى گرديد.
بايد دانست كه صلح حديبيّه بسيار مهم بود زيرا در اثر آن مسلمانان از طرف دشمن شماره يك و خطرناك خود آسوده شده و توانستند به حساب دشمنان ديگر برسند. بنابراين صلح حديبيّه فتح قريب بوده است و بعضى هم فتح خيبر را مصداق فتح قريب دانستهاند و علّامه طباطبائى اين قول اخير را با سياق آيه ناسازگار مىداند. تفسیر المیزان ج18ص 317
چهارم- چنانكه قبلا گفته شد خداوند در آيه بيست و چهارم سوره بقره فرمود: و هرگز نخواهيد توانست نظير سورهاى از قرآن را بياوريد و اينك تا امروز هم كسى نتوانسته است بياورد و يقينا تا ابد هم نخواهد
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ (نور - 35)
«مشكات» روزنه یا طاقچهاى بود كه در دیوار اتاق مجاور با حیاط مىساختند و چراغ را روى آن مىگذاشتند، دو طرف آن از شیشه ساخته مىشد تا داخل اتاق و صحن حیاط را روشن سازد و مردم به آن «جاچراغى» مىگفتند. و همچنین وسیلهاى شیشهاى بود كه درى داشتبه شكل مكعب مستطیل كه چراغ را در آن قرار مىدادند. به طور كلى به هر محفظه شفافى كه بتوان در داخل آن چراغ گذاشت تا از باد و توفان مصون بماند مشكات اطلاق مىشود. معناى امروزى این واژه «چراغدان» است.
این نكته یادكردنى است كه مترجمان فارسىزبان از قرون گذشته در برگردانیدن واژههاى قرآنى با دقتى وسواس گونه به گزینش معنى مناسب كوشیدهاند و حتى با استفاده از گویش هاى محلى و اصطلاحات منطقهاى با بیم و امید سعى كردهاند به مفاهیم قرآن نزدیك شوند.
براى نشان دادن گوشهاى از اعتقاد و دقت آنان، معانى «مشكوة» را از كتاب فرهنگ نامه قرآنى كه در تنظیم آن رعایت تاریخى نیز شده است، نقل مىكنیم:
«كلونك، كنبد، چراغ و راه، چراغ بره، روزن، چراغبره، جام، سوراخ چراغ پره، چراغدان، چراغخانه، گنبد، چراغ پرده، چراغ واره، چراغ پایه».1
«. مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ.».
خداوند متعال مثل محسوس و ساده مشكات را براى بیان ژرف ترین مفهوم معنوى (نور) ذكر فرموده و با آوردن (ك) ادات تشبیه بین دو طرف تشبیه نور و مشكات رابطه برقرار كرده است، كه در این جا مىتوان وجه شبه را روشنایى نور یا هدایت الهى دانست كه در دنباله آیه نور هم به آن اشاره شده است: «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ» (24/35). مفسران كلام الهى نیز هر یك فراخور استعداد و دریافتخویش از امثال قرآنى تعبیراتى دارند به عنوان مثال برخى، تمثیل «مشكات» را اشاره قرآن به وجود مبارك صدیقه كبرى حضرت زهرا علیهاالسلام دانستهاند، البته تفسیر و تعبیرات دیگرى هم در معنى این واژه قرآنى ذكر شده است كه گزیدهاى از آن را در این جا دستهبندى مىكنیم:
مشكات و حضرت محمد صلى الله علیه وآله
بسیارى از اهل تفسیر معتقدند كه مراد از مشكات، حضرت محمدصلى الله علیه وآله6 است. و این مفهوم را به شكل هاى متفاوتى نقل كردهاند، از آن قبیل است: «ان المقصود من المشكاة هو قلب رسول الله»،7 صاحب تفسیر اثنىعشرى به استناد حدیثى از امام باقر - علیهالسلام - مىنویسد: مشكات نور علم در سینه پیغمبر و مقصود از (المصباح فى زجاجه) سینه على8 - علیهالسلام - است، مفسر دیگرى نوشته است كه «مشكات محمدصلى الله علیه وآله است و مصباح دل اوست»9 در تفسیر روضالجنان مىخوانیم «مشكات عبدالمطلب است و زجاجه عبدالله و مصباح رسول است كه در صلب ایشان بود»10 و در صفحه دیگر همان تفسیر، مشكات سنت11 رسولالله ذكر شده است.
خدا نور آسمانها و زمین است مثل نور او چون چراغدانی است که در آن ، چراغی باشد ، آن چراغ درون آبگینه ای و آن آبگینه چون ستاره ای درخشنده از روغن درخت پر برکت زیتون که نه خاوری است و نه باختری افروخته باشد روغنش روشنی بخشد هر چند آتش بدان نرسیده باشد نوری افزون بر نوردیگر خدا هر کس را که بخواهد بدان نور راه می نماید و برای مردم مثلهامی آورد ، زیرا بر هر چیزی آگاه است.
مشكات و حضرت فاطمه علیهاالسلام
صاحب تفسیر قمى مىنویسد: مقصود از مشكات حضرت فاطمهعلیهاالسلام است و مراد از «فیها مصباح المصباح» دو فرزند بزرگوارش امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) اند و در همین روایت حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام را از جهت نورانیت و صفا بار دیگر به ستاره درخشان (كوكب درى بین نسآء اهل الارض) 12تعبیر كرده است.
حكمتهاى نزول تدريجى قرآن بر پيامبر
پاسخ اين سؤال و چرا اين است كه با توجه به اين حكمتها قرآن را به گونه پراكنده و تدريجى براى تو فرستادهايم تا قلب تو را با (نزول تدريجى) آن (كه مستلزم استمرار رابطه تو در تمام مدّت رسالت و پيامبرى با مبداء وحى (ذات كبريايى خدا) مىباشد ثابت و دور از اضطراب و لغزش نگهداريم خداوند متعال حكمت نزول تدريجى قرآن را در رابطه با امّت چنين بيان فرموده است: �وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلًا- اسراء/ 106� (يعنى) ما قرآن را به گونه تدريجى و جدا از هم (براى تو) فرستاديم تا آن را با فاصلهها، و با آرامى، بر مردم بخوانى. و ما (عمدا و به خاطر اين حكمتها) آن را بهره بهره و بخش بخش فرستادهايم (1)- اتقان ج 1 ص: 161 و ابن اشته (م- 360) مولّف دو كتاب (المحبر و المفيد
�ابو سعید خدری گفته: جبرئيل قرآن را پنج آيه پنج آيه مىآورد و ابن اشته اصفهانى از عكرمه نقل كرده كه خداوند قرآن را به تدريج سه آيه و چهار آيه و پنج آيه فرستاده است� تا از يك طرف حفظ و ضبط آيههاى قرآنى براى مسلمانان- كه اكثرا جز حافظه وسيله ديگرى براى ضبط آنها نداشتند- امكان پذير باشد، و از طرف ديگر با نزول تدريجى آيههاى قرآن، تدريجا تصوّرهاى خرافى و رفتار زشت ترك گرديده، و عقايد و اخلاق و اعمال اسلامى جايگزين آنها گردند، زيرا همانگونه كه سنّت آفرينش و خلقت رشد و تكامل تدريجى است همچنين فطرت انسانى از حيث اصلاح فقط پذيراى رشد و تكامل تدريجى است نه تغيير و تحوّلات سريع و فورى همانگونه كه تند بادهاى صرصر و سيل طوفانها لمحهاى مىخروشند و درهم مىريزند امّا نم نم آرام و مستمر باران تا اعماق زمين نفوذ مىكند. نزول قرآن به گونه تدريجى همه جاى مكه و مدينه و حجار و شبه جزيره را تدريجا متحوّل نمود و قارههاى آسيا و آفريقا و بخش عظيمى از اروپا را تدريجا مجذوب قرآن و اسلام نمود. قرآنشناسی، ص: 40
شيوه پيامبر در بيان مفاهيم قرآن
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىفرمايد: «قرآن و همانند آن- يعنى سنت- به من ارزانى شده است»[1].
امام صادق عليه السّلام مىفرمايد: «خداوند بر پيامبر گرامى دستور نماز را فرو فرستاد، ولى سه ركعت يا چهار ركعت بودن آن را به پيامبر وا گذاشت (تا اينكه پيامبر خود آن را براى مردم تفسير و بيان نمود). همچنين فرمان اداى حج را نازل كرد، ولى بيان نكرد كه طواف بايد هفت شرط باشد تا اينكه پيامبر خود به تفسير اين موارد پرداخت»؛ در روايات ديگر، اين جمله نيز افزوده شده است «دستور پرداخت زكات بر پيامبر نازل شد، ولى خداوند بيان نكرد كه در هر چهل درهم، يك درهم بايد پرداخت و اين پيامبر بود كه به تفسير جزئيات آن اقدام نمود .»[2](الاتقان، ج4، ص174). معناى اين روايت اين است كه واجبات و مستحبات احكام به طور اجمال و در قالب قواعد كلى در قرآن تشريع شده است، اما بيان جزئيات احكام در ضمن سنت آمده است. كه پيامبر آنها را در طى دوران عمر شريفش بيان داشته است؛ از اين رو سنت در كنار قرآن، تفسير كننده مواضع اجمال و توضيح دهنده موارد ابهام آن خواهد بود.( تفسير و مفسران، ج1، ص: 170)
[1] ( 2) الاتقان، ج 4، ص 174.
[2] ( 3) كافى، ج 1، ص 286. تفسير عياشى، ج 1، ص 251- 249، حديث 169 و 170. حسكانى، شواهد التنزيل، ج 1، ص 149.
اخبار غيبى قرآن بر دو قسم است: بعضى مربوط به گذشته و برخى ناظر به آينده است.
در قسمت اوّل ماجراهاى زيادى از پيامبران گذشته و حتّى راز و نيازهاى پنهانى آنان نقل شده و مطالب بسيارى كه در تورات و انجيل وجود ندارد در قرآن مجيد آمده و در پايان بسيارى از آنها خاطر نشان شده است كه اين ماجراها از خبرهاى غيبى است كه پروردگار بر تو (اى پيامبر) وحى فرموده است، كه بعلت كثرت از نقل آنها خوددارى مىنمائيم.
اما درباره پيشگوئىهاى قرآن چند نمونه نقل مىكنيم:
اول- أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنْتَصِرٌ- سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ.قمر/44-45
آيا مىگويند كه ما متّحد و پيروز هستيم؟ بزودى شكست خواهند خورد و پشت به شما كرده فرار خواهند كرد.
مسلمانان پس از هجرت، در مدينه حكومتى تشكيل دادند و مقدّمات مدينه فاضله اسلامى را فراهم ساختند ولى هنوز قدرت نظامى كافى بدست نياورده بودند. مشركين مىگفتند ما قبيلههاى متّحدى هستيم كه به آسانى مىتوانيم بر مشتى مسلمان پيروز شويم و هنوز جنگى بين دو گروه پيش نيامده بود كه آيات فوق نازل شد و خبر داد كه كفّار و مشركين عليرغم اتحاد و عدّه و عدّهاى كه دارند به زودى شكست خواهند خورد و از برابر مسلمانان فرار خواهند كرد. چيزى نگذشت كه جنگ بدر پيش آمد و مسلمين بر سه برابر خود از دشمن، پيروز شدند و علاوه بر كشتهها از آنها اسير هم گرفتند. علّامه طباطبائى (رضوان اللّه عليه) گويد: اين خبر (پيشگوئى) از ملاحم قرآن كريم است. ملاحم جمع ملحمه از كلمه لحم (به معنى گوشت) گرفته شده است و مقصود از آن جنگ و كشتار است كه جنازه انسانها بر روى هم تلّى از گوشت را تشكيل مىدهد و چون در اخبار اسلامى درباره چنين كشتارهائى پيشگوئى شده است آنها را ملاحم ناميدهاند و بتدريج ملاحم به معنى مطلق پيشگوئى استعمال شده است. ) تفسير الميزان جلد 19 ص 94
دوم- غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ- فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ- بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ.روم آیه2-5
دولت روم (شرقى) در نزديكترين سرزمين خود به حجاز، مغلوب (لشكر ايران) شد ولى پس از اين شكست، بر دشمن پيروز خواهد گرديد، در اند سال (سه تا نه سال) كار چه قبلا و چه بعدا بدست خداست و در اين روز (كه روم غالب شود) مسلمانان شاد خواهند شد نصرت پروردگار شامل حال گرديده است. و خداوند هر كسى را كه بخواهد يارى مىكند و او تواناى مهربان است.
قبل از هجرت بسوى مدينه كه مشركين تماس نزديك با مسلمانان داشتند: در هر پيشامدى مىكوشيدند كه به نفع خود بهرهبردارى كنند تا شايد روحيه مسلمانان تضعيف گردد. دولت روم شرقى و ايران پيوسته با هم جنگ و نزاع داشتند و در آن موقع در نزديكترين شهرهاى روم نسبت به حجاز كه قسمتهاى جنوبى شام بود جنگى بين ايران و روم در گرفت كه نتيجهاش شكست روم و غلبه ايرانيان بود. مشركين گفتند همان طوريكه در اين جنگ روميان اهل كتاب (انجيل) از ايرانيان شكست خوردند، شما مسلمانان اهل قرآن نيز از ما شكست خواهيد خورد.
در اين موقع آيات اوائل سوره روم نازل گرديد و پيشگوئى كرد كه حداكثر تا نه سال روميان بر ايرانيان غلبه خواهند كرد و در چنين روزى مسلمانان شاد خواهند شد. غلبه روميان موقعى تحقّق يافت كه مسلمانان هم در جنگ بدر بر مشركين غالب شده بودند و از دو طرف شادى ميكردند يكى براى غلبه اهل كتاب بر دشمن، و ديگرى براى پيروزى اسلام بر مشركين. تفسير مجمع البيان ذيل آيات مربوطه و تفسير الميزان جلد 16 ص 170
مرحوم طبرسى در تفسير آيات فوق گويد: «اين آيات دلالت مىكند كه قرآن از جانب خدا نازل شده است كه مىتواند آينده را اينچنين قاطعانه پيشگوئى كند».
سوم- لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً.فتح/28
خوابى را كه خداوند بر فرستاده خود نماياند، روياى صادقانه قرار داد بيگمان در كمال آزادى بخواست خدا وارد مسجد الحرام خواهيد شد و پس از فراغت از اعمال، سرهاى خود را خواهيد تراشيد و ناخنها خواهيد چيد، در حاليكه ترسى از دشمن نخواهيد داشت. خدا مىداند آنچه را كه شما نمىدانيد و علاوه بر اين پيروزى، پيروزى نزديكترى (يا پيروزى ديگرى) را هم براى شما قرار داده است.
در سال ششم هجرى رسول خدا (ص) خوابى ديد كه رؤياى رحمانى بود (و تمام روياهاى انبياء (ع) رحمانى است) و مطابق آن پيش بينى شده بود كه با كمال آزادى با مسلمانان وارد مسجد الحرام خواهد شد و آيات قرآن هم صادقه و رحمانى بودن آن خواب را خبر داد و تأييد كرد.
مسلمانان پس از دريافت اين مژده بهمراهى پيامبر خود بسوى مكّه (بقصد زيارت) حركت كردند و پس از ممانعت اهل مكّه مسلمانان با رهبر خود بيعت جنگ نمودند (بيعت رضوان) و در نتيجه اهل مكّه مرعوب گرديده و حاضر شدند كه قرار داد متاركه جنگ نوشته شود و به امضاى طرفين برسد.
مسلمانان بازگشتند و در سال بعد با كمال آزادى عمرهاى بجاى آوردند و بعنوان خروج از احرام سرها را تراشيده و از ناخنهاى خود چيدند (حلق و تقصير نمودند) و مفاد آيه كاملا عملى گرديد.
بايد دانست كه صلح حديبيّه بسيار مهم بود زيرا در اثر آن مسلمانان از طرف دشمن شماره يك و خطرناك خود آسوده شده و توانستند به حساب دشمنان ديگر برسند. بنابراين صلح حديبيّه فتح قريب بوده است و بعضى هم فتح خيبر را مصداق فتح قريب دانستهاند و علّامه طباطبائى اين قول اخير را با سياق آيه ناسازگار مىداند. تفسیر المیزان ج18ص 317
چهارم- چنانكه قبلا گفته شد خداوند در آيه بيست و چهارم سوره بقره فرمود: و هرگز نخواهيد توانست نظير سورهاى از قرآن را بياوريد و اينك تا امروز هم كسى نتوانسته است بياورد و يقينا تا ابد هم نخواهد
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ (نور - 35)
«مشكات» روزنه یا طاقچهاى بود كه در دیوار اتاق مجاور با حیاط مىساختند و چراغ را روى آن مىگذاشتند، دو طرف آن از شیشه ساخته مىشد تا داخل اتاق و صحن حیاط را روشن سازد و مردم به آن «جاچراغى» مىگفتند. و همچنین وسیلهاى شیشهاى بود كه درى داشتبه شكل مكعب مستطیل كه چراغ را در آن قرار مىدادند. به طور كلى به هر محفظه شفافى كه بتوان در داخل آن چراغ گذاشت تا از باد و توفان مصون بماند مشكات اطلاق مىشود. معناى امروزى این واژه «چراغدان» است.
این نكته یادكردنى است كه مترجمان فارسىزبان از قرون گذشته در برگردانیدن واژههاى قرآنى با دقتى وسواس گونه به گزینش معنى مناسب كوشیدهاند و حتى با استفاده از گویش هاى محلى و اصطلاحات منطقهاى با بیم و امید سعى كردهاند به مفاهیم قرآن نزدیك شوند.
براى نشان دادن گوشهاى از اعتقاد و دقت آنان، معانى «مشكوة» را از كتاب فرهنگ نامه قرآنى كه در تنظیم آن رعایت تاریخى نیز شده است، نقل مىكنیم:
«كلونك، كنبد، چراغ و راه، چراغ بره، روزن، چراغبره، جام، سوراخ چراغ پره، چراغدان، چراغخانه، گنبد، چراغ پرده، چراغ واره، چراغ پایه».1
«. مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ.».
خداوند متعال مثل محسوس و ساده مشكات را براى بیان ژرف ترین مفهوم معنوى (نور) ذكر فرموده و با آوردن (ك) ادات تشبیه بین دو طرف تشبیه نور و مشكات رابطه برقرار كرده است، كه در این جا مىتوان وجه شبه را روشنایى نور یا هدایت الهى دانست كه در دنباله آیه نور هم به آن اشاره شده است: «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ» (24/35). مفسران كلام الهى نیز هر یك فراخور استعداد و دریافتخویش از امثال قرآنى تعبیراتى دارند به عنوان مثال برخى، تمثیل «مشكات» را اشاره قرآن به وجود مبارك صدیقه كبرى حضرت زهرا علیهاالسلام دانستهاند، البته تفسیر و تعبیرات دیگرى هم در معنى این واژه قرآنى ذكر شده است كه گزیدهاى از آن را در این جا دستهبندى مىكنیم:
مشكات و حضرت محمد صلى الله علیه وآله
بسیارى از اهل تفسیر معتقدند كه مراد از مشكات، حضرت محمدصلى الله علیه وآله6 است. و این مفهوم را به شكل هاى متفاوتى نقل كردهاند، از آن قبیل است: «ان المقصود من المشكاة هو قلب رسول الله»،7 صاحب تفسیر اثنىعشرى به استناد حدیثى از امام باقر - علیهالسلام - مىنویسد: مشكات نور علم در سینه پیغمبر و مقصود از (المصباح فى زجاجه) سینه على8 - علیهالسلام - است، مفسر دیگرى نوشته است كه «مشكات محمدصلى الله علیه وآله است و مصباح دل اوست»9 در تفسیر روضالجنان مىخوانیم «مشكات عبدالمطلب است و زجاجه عبدالله و مصباح رسول است كه در صلب ایشان بود»10 و در صفحه دیگر همان تفسیر، مشكات سنت11 رسولالله ذكر شده است.
خدا نور آسمانها و زمین است مثل نور او چون چراغدانی است که در آن ، چراغی باشد ، آن چراغ درون آبگینه ای و آن آبگینه چون ستاره ای درخشنده از روغن درخت پر برکت زیتون که نه خاوری است و نه باختری افروخته باشد روغنش روشنی بخشد هر چند آتش بدان نرسیده باشد نوری افزون بر نوردیگر خدا هر کس را که بخواهد بدان نور راه می نماید و برای مردم مثلهامی آورد ، زیرا بر هر چیزی آگاه است.
مشكات و حضرت فاطمه علیهاالسلام
صاحب تفسیر قمى مىنویسد: مقصود از مشكات حضرت فاطمهعلیهاالسلام است و مراد از «فیها مصباح المصباح» دو فرزند بزرگوارش امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) اند و در همین روایت حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام را از جهت نورانیت و صفا بار دیگر به ستاره درخشان (كوكب درى بین نسآء اهل الارض) 12تعبیر كرده است.
درباره این سایت