حكمتهاى نزول تدريجى قرآن بر پيامبر

پاسخ اين سؤال و چرا اين است كه با توجه به اين حكمتها قرآن را به گونه پراكنده و تدريجى براى تو فرستاده‏ايم تا قلب تو را با (نزول تدريجى) آن (كه مستلزم استمرار رابطه تو در تمام مدّت رسالت و پيامبرى با مبداء وحى (ذات كبريايى خدا) مى‏باشد ثابت و دور از اضطراب و لغزش نگهداريم خداوند متعال حكمت نزول تدريجى قرآن را در رابطه با امّت چنين بيان فرموده است: �وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‏ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلًا- اسراء/ 106� (يعنى) ما قرآن را به گونه تدريجى و جدا از هم (براى تو) فرستاديم تا آن را با فاصله‏ها، و با آرامى، بر مردم بخوانى. و ما (عمدا و به خاطر اين حكمتها) آن را بهره بهره و بخش بخش فرستاده‏ايم‏ (1)- اتقان ج 1 ص: 161 و ابن اشته (م- 360) مولّف دو كتاب (المحبر و المفيد

�ابو سعید خدری گفته: جبرئيل قرآن را پنج آيه پنج آيه مى‏آورد و ابن اشته‏ اصفهانى از عكرمه نقل كرده كه خداوند قرآن را به تدريج سه آيه و چهار آيه و پنج آيه فرستاده است� تا از يك طرف‏ حفظ و ضبط آيه‏هاى قرآنى براى مسلمانان- كه اكثرا جز حافظه وسيله ديگرى براى ضبط آنها نداشتند- امكان پذير باشد، و از طرف ديگر با نزول تدريجى آيه‏هاى قرآن، تدريجا تصوّرهاى خرافى و رفتار زشت ترك گرديده، و عقايد و اخلاق و اعمال اسلامى جايگزين آنها گردند، زيرا همانگونه كه سنّت آفرينش و خلقت رشد و تكامل تدريجى است همچنين فطرت انسانى از حيث اصلاح فقط پذيراى رشد و تكامل تدريجى است نه تغيير و تحوّلات سريع و فورى همانگونه كه تند بادهاى صرصر و سيل طوفانها لمحه‏اى مى‏خروشند و درهم مى‏ريزند امّا نم نم آرام و مستمر باران تا اعماق زمين نفوذ مى‏كند. نزول قرآن به گونه تدريجى همه جاى مكه و مدينه و حجار و شبه جزيره را تدريجا متحوّل نمود و قاره‏هاى آسيا و آفريقا و بخش عظيمى از اروپا را تدريجا مجذوب قرآن و اسلام نمود. قرآن‏شناسی، ص: 40

 


 


شيوه پيامبر در بيان مفاهيم قرآن‏

 پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى‏فرمايد: «قرآن و همانند آن- يعنى سنت- به من ارزانى شده است»[1].

امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد: «خداوند بر پيامبر گرامى دستور نماز را فرو فرستاد، ولى سه ركعت يا چهار ركعت بودن آن را به پيامبر وا گذاشت (تا اينكه پيامبر خود آن را براى مردم تفسير و بيان نمود). همچنين فرمان اداى حج را نازل كرد، ولى بيان نكرد كه طواف بايد هفت شرط باشد تا اينكه پيامبر خود به تفسير اين موارد پرداخت»؛ در روايات ديگر، اين جمله نيز افزوده شده است «دستور پرداخت زكات بر پيامبر نازل شد، ولى خداوند بيان نكرد كه در هر چهل درهم، يك درهم بايد پرداخت و اين پيامبر بود كه به تفسير جزئيات آن اقدام نمود .»[2](الاتقان، ج4، ص174). معناى اين روايت اين است كه واجبات و مستحبات احكام به طور اجمال و در قالب قواعد كلى در قرآن تشريع شده است، اما بيان جزئيات احكام در ضمن سنت آمده است‏. كه پيامبر آنها را در طى دوران عمر شريفش بيان داشته است؛ از اين رو سنت در كنار قرآن، تفسير كننده مواضع اجمال و توضيح دهنده موارد ابهام آن خواهد بود.( تفسير و مفسران، ج‏1، ص: 170)

 


[1] ( 2) الاتقان، ج 4، ص 174.

[2] ( 3) كافى، ج 1، ص 286. تفسير عياشى، ج 1، ص 251- 249، حديث 169 و 170. حسكانى، شواهد التنزيل، ج 1، ص 149.


 

اخبار غيبى قرآن بر دو قسم است: بعضى مربوط به گذشته و برخى ناظر به آينده است.

در قسمت اوّل ماجراهاى زيادى از پيامبران گذشته و حتّى راز و نيازهاى پنهانى آنان نقل شده و مطالب بسيارى كه در تورات و انجيل وجود ندارد در قرآن مجيد آمده و در پايان بسيارى از آنها خاطر نشان شده است كه اين ماجراها از خبرهاى غيبى است كه پروردگار بر تو (اى پيامبر) وحى فرموده است، كه بعلت كثرت از نقل آنها خوددارى مى‏نمائيم.

اما درباره پيشگوئى‏هاى قرآن چند نمونه نقل مى‏كنيم:

اول- أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنْتَصِرٌ- سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ.قمر/44-45

آيا مى‏گويند كه ما متّحد و پيروز هستيم؟ بزودى شكست خواهند خورد و پشت به شما كرده فرار خواهند كرد.

مسلمانان پس از هجرت، در مدينه حكومتى تشكيل دادند و مقدّمات مدينه فاضله اسلامى را فراهم ساختند ولى هنوز قدرت نظامى كافى بدست نياورده بودند. مشركين مى‏گفتند ما قبيله‏هاى متّحدى هستيم كه به آسانى مى‏توانيم بر مشتى مسلمان پيروز شويم و هنوز جنگى بين دو گروه پيش نيامده بود كه آيات فوق نازل شد و خبر داد كه كفّار و مشركين عليرغم اتحاد و عدّه و عدّه‏اى كه دارند به زودى شكست خواهند خورد و از برابر مسلمانان فرار خواهند كرد. چيزى نگذشت كه جنگ بدر پيش آمد و مسلمين بر سه برابر خود از دشمن، پيروز شدند و علاوه بر كشته‏ها از آنها اسير هم گرفتند. علّامه طباطبائى (رضوان اللّه عليه) گويد: اين خبر (پيشگوئى) از ملاحم قرآن كريم است. ملاحم جمع ملحمه از كلمه لحم (به معنى گوشت) گرفته شده است و مقصود از آن جنگ و كشتار است كه جنازه انسانها بر روى هم تلّى از گوشت را تشكيل مى‏دهد و چون در اخبار اسلامى درباره چنين كشتارهائى پيشگوئى شده است آنها را ملاحم ناميده‏اند و بتدريج ملاحم به معنى مطلق پيشگوئى استعمال شده است. ) تفسير الميزان جلد 19 ص 94

دوم- غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ- فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ- بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ‏.روم آیه2-5

دولت روم (شرقى) در نزديكترين سرزمين خود به حجاز، مغلوب (لشكر ايران) شد ولى پس از اين شكست، بر دشمن پيروز خواهد گرديد، در اند سال (سه تا نه سال) كار چه قبلا و چه بعدا بدست خداست و در اين روز (كه روم غالب شود) مسلمانان شاد خواهند شد نصرت پروردگار شامل حال گرديده است. و خداوند هر كسى را كه بخواهد يارى مى‏كند و او تواناى مهربان است.

قبل از هجرت بسوى مدينه كه مشركين تماس نزديك با مسلمانان داشتند: در هر پيشامدى مى‏كوشيدند كه به نفع خود بهره‏بردارى كنند تا شايد روحيه مسلمانان تضعيف گردد. دولت روم شرقى و ايران پيوسته با هم جنگ و نزاع داشتند و در آن موقع در نزديك‏ترين شهرهاى روم نسبت به حجاز كه قسمتهاى جنوبى شام بود جنگى بين ايران و روم در گرفت كه نتيجه‏اش شكست روم و غلبه ايرانيان بود. مشركين گفتند همان طوريكه در اين جنگ روميان اهل كتاب (انجيل) از ايرانيان شكست خوردند، شما مسلمانان اهل قرآن نيز از ما شكست خواهيد خورد.

در اين موقع آيات اوائل سوره روم نازل گرديد و پيشگوئى كرد كه حداكثر تا نه سال روميان بر ايرانيان غلبه خواهند كرد و در چنين روزى مسلمانان شاد خواهند شد. غلبه روميان موقعى تحقّق يافت كه مسلمانان هم در جنگ بدر بر مشركين غالب شده بودند و از دو طرف شادى ميكردند يكى براى غلبه اهل كتاب بر دشمن، و ديگرى براى پيروزى اسلام بر مشركين.  تفسير مجمع البيان ذيل آيات مربوطه و تفسير الميزان جلد 16 ص 170

مرحوم طبرسى در تفسير آيات فوق گويد: «اين آيات دلالت مى‏كند كه قرآن از جانب خدا نازل شده است كه مى‏تواند آينده را اينچنين قاطعانه پيشگوئى كند».

سوم- لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً.فتح/28

خوابى را كه خداوند بر فرستاده خود نماياند، روياى صادقانه قرار داد بيگمان در كمال آزادى بخواست خدا وارد مسجد الحرام خواهيد شد و پس از فراغت از اعمال، سرهاى خود را خواهيد تراشيد و ناخن‏ها خواهيد چيد، در حاليكه ترسى از دشمن نخواهيد داشت. خدا مى‏داند آنچه را كه شما نمى‏دانيد و علاوه بر اين پيروزى، پيروزى نزديكترى (يا پيروزى ديگرى) را هم براى شما قرار داده است.

در سال ششم هجرى رسول خدا (ص) خوابى ديد كه رؤياى رحمانى بود (و تمام روياهاى انبياء (ع) رحمانى است) و مطابق آن پيش بينى شده بود كه با كمال آزادى با مسلمانان وارد مسجد الحرام خواهد شد و آيات قرآن هم صادقه و رحمانى بودن آن خواب را خبر داد و تأييد كرد.

مسلمانان پس از دريافت اين مژده بهمراهى پيامبر خود بسوى مكّه (بقصد زيارت) حركت كردند و پس از ممانعت اهل مكّه مسلمانان با رهبر خود بيعت جنگ نمودند (بيعت رضوان) و در نتيجه اهل مكّه مرعوب گرديده و حاضر شدند كه قرار داد متاركه جنگ نوشته شود و به امضاى طرفين برسد.

مسلمانان بازگشتند و در سال بعد با كمال آزادى عمره‏اى بجاى آوردند و بعنوان خروج از احرام سرها را تراشيده و از ناخن‏هاى خود چيدند (حلق و تقصير نمودند) و مفاد آيه كاملا عملى گرديد.

بايد دانست كه صلح حديبيّه بسيار مهم بود زيرا در اثر آن مسلمانان از طرف دشمن شماره يك و خطرناك خود آسوده شده و توانستند به حساب دشمنان ديگر برسند. بنابراين صلح حديبيّه فتح قريب بوده است و بعضى هم فتح خيبر را مصداق فتح قريب دانسته‏اند و علّامه طباطبائى اين قول اخير را با سياق آيه ناسازگار مى‏داند. تفسیر المیزان ج18ص 317

چهارم- چنانكه قبلا گفته شد خداوند در آيه بيست و چهارم سوره بقره فرمود: و هرگز نخواهيد توانست نظير سوره‏اى از قرآن را بياوريد و اينك تا امروز هم كسى نتوانسته است بياورد و يقينا تا ابد هم نخواهد

 

 


عبادت، دعا، سنا، حمد، ستایش

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ   (نور - 35)

«مشكات‏» روزنه یا طاقچه‏اى بود كه در دیوار اتاق مجاور با حیاط مى‏ساختند و چراغ را روى آن مى‏گذاشتند، دو طرف آن از شیشه ساخته مى‏شد تا داخل اتاق و صحن حیاط را روشن سازد و مردم به آن «جاچراغى‏» مى‏گفتند. و همچنین وسیله‏اى شیشه‏اى بود كه درى داشت‏به شكل مكعب مستطیل كه چراغ را در آن قرار مى‏دادند. به طور كلى به هر محفظه شفافى كه بتوان در داخل آن چراغ گذاشت تا از باد و توفان مصون بماند مشكات اطلاق مى‏شود. معناى امروزى این واژه «چراغدان‏» است.

این نكته یادكردنى است كه مترجمان فارسى‏زبان از قرون گذشته در برگردانیدن واژه‏هاى قرآنى با دقتى وسواس گونه به گزینش معنى مناسب كوشیده‏اند و حتى با استفاده از گویش هاى محلى و اصطلاحات منطقه‏اى با بیم و امید سعى كرده‏اند به مفاهیم قرآن نزدیك شوند.

براى نشان دادن گوشه‏اى از اعتقاد و دقت آنان، معانى «مشكوة» را از كتاب فرهنگ نامه قرآنى كه در تنظیم آن رعایت تاریخى نیز شده است، نقل مى‏كنیم:

«كلونك، كنبد، چراغ و راه، چراغ بره، روزن، چراغ‏بره، جام، سوراخ چراغ پره، چراغدان، چراغ‏خانه، گنبد، چراغ پرده، چراغ واره، چراغ پایه‏».1

 

«. مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ.».

خداوند متعال مثل محسوس و ساده مشكات را براى بیان ژرف ترین مفهوم معنوى (نور) ذكر فرموده و با آوردن (ك) ادات تشبیه بین دو طرف تشبیه نور و مشكات رابطه برقرار كرده است، كه در این جا مى‏توان وجه شبه را روشنایى نور یا هدایت الهى دانست كه در دنباله آیه نور هم به آن اشاره شده است: «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ» (24/35). مفسران كلام الهى نیز هر یك فراخور استعداد و دریافت‏خویش از امثال قرآنى تعبیراتى دارند به عنوان مثال برخى، تمثیل «مشكات‏» را اشاره قرآن به وجود مبارك صدیقه كبرى حضرت زهرا علیهاالسلام دانسته‏اند، البته تفسیر و تعبیرات دیگرى هم در معنى این واژه قرآنى ذكر شده است كه گزیده‏اى از آن را در این جا دسته‏بندى مى‏كنیم:

 

مشكات و حضرت محمد صلى الله علیه وآله

بسیارى از اهل تفسیر معتقدند كه مراد از مشكات، حضرت محمدصلى الله علیه وآله6 است. و این مفهوم را به شكل هاى متفاوتى نقل كرده‏اند، از آن قبیل است: «ان المقصود من المشكاة هو قلب رسول الله‏»،7 صاحب تفسیر اثنى‏عشرى به استناد حدیثى از امام باقر - علیه‏السلام - مى‏نویسد: مشكات نور علم در سینه پیغمبر و مقصود از (المصباح فى زجاجه) سینه على8 - علیه‏السلام - است، مفسر دیگرى نوشته است كه «مشكات محمدصلى الله علیه وآله است و مصباح دل اوست‏»9  در تفسیر روض‏الجنان مى‏خوانیم «مشكات عبدالمطلب است و زجاجه عبدالله و مصباح رسول است كه در صلب ایشان بود»10 و در صفحه دیگر همان تفسیر، مشكات سنت11 رسول‏الله ذكر شده است.

خدا نور آسمانها و زمین است مثل نور او چون چراغدانی است که در آن ، چراغی باشد ، آن چراغ درون آبگینه ای و آن آبگینه چون ستاره ای درخشنده از روغن درخت پر برکت زیتون که نه خاوری است و نه باختری افروخته باشد روغنش روشنی بخشد هر چند آتش بدان نرسیده باشد نوری افزون بر نوردیگر خدا هر کس را که بخواهد بدان نور راه می نماید و برای مردم مثلهامی آورد ، زیرا بر هر چیزی آگاه است.

مشكات و حضرت فاطمه‏ علیهاالسلام

صاحب تفسیر قمى مى‏نویسد: مقصود از مشكات حضرت فاطمه‏علیهاالسلام است و مراد از «فیها مصباح المصباح‏» دو فرزند بزرگوارش امام حسن‏ و امام حسین(‏علیهما‏السلام) اند و در همین روایت ‏حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام را از جهت نورانیت و صفا بار دیگر به ستاره درخشان (كوكب درى بین نسآء اهل الارض) 12تعبیر كرده است.


حكمتهاى نزول تدريجى قرآن بر پيامبر

پاسخ اين سؤال و چرا اين است كه با توجه به اين حكمتها قرآن را به گونه پراكنده و تدريجى براى تو فرستاده‏ايم تا قلب تو را با (نزول تدريجى) آن (كه مستلزم استمرار رابطه تو در تمام مدّت رسالت و پيامبرى با مبداء وحى (ذات كبريايى خدا) مى‏باشد ثابت و دور از اضطراب و لغزش نگهداريم خداوند متعال حكمت نزول تدريجى قرآن را در رابطه با امّت چنين بيان فرموده است: �وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‏ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلًا- اسراء/ 106� (يعنى) ما قرآن را به گونه تدريجى و جدا از هم (براى تو) فرستاديم تا آن را با فاصله‏ها، و با آرامى، بر مردم بخوانى. و ما (عمدا و به خاطر اين حكمتها) آن را بهره بهره و بخش بخش فرستاده‏ايم‏ (1)- اتقان ج 1 ص: 161 و ابن اشته (م- 360) مولّف دو كتاب (المحبر و المفيد

�ابو سعید خدری گفته: جبرئيل قرآن را پنج آيه پنج آيه مى‏آورد و ابن اشته‏ اصفهانى از عكرمه نقل كرده كه خداوند قرآن را به تدريج سه آيه و چهار آيه و پنج آيه فرستاده است� تا از يك طرف‏ حفظ و ضبط آيه‏هاى قرآنى براى مسلمانان- كه اكثرا جز حافظه وسيله ديگرى براى ضبط آنها نداشتند- امكان پذير باشد، و از طرف ديگر با نزول تدريجى آيه‏هاى قرآن، تدريجا تصوّرهاى خرافى و رفتار زشت ترك گرديده، و عقايد و اخلاق و اعمال اسلامى جايگزين آنها گردند، زيرا همانگونه كه سنّت آفرينش و خلقت رشد و تكامل تدريجى است همچنين فطرت انسانى از حيث اصلاح فقط پذيراى رشد و تكامل تدريجى است نه تغيير و تحوّلات سريع و فورى همانگونه كه تند بادهاى صرصر و سيل طوفانها لمحه‏اى مى‏خروشند و درهم مى‏ريزند امّا نم نم آرام و مستمر باران تا اعماق زمين نفوذ مى‏كند. نزول قرآن به گونه تدريجى همه جاى مكه و مدينه و حجار و شبه جزيره را تدريجا متحوّل نمود و قاره‏هاى آسيا و آفريقا و بخش عظيمى از اروپا را تدريجا مجذوب قرآن و اسلام نمود. قرآن‏شناسی، ص: 40

 


 


شيوه پيامبر در بيان مفاهيم قرآن‏

 پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى‏فرمايد: «قرآن و همانند آن- يعنى سنت- به من ارزانى شده است»[1].

امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد: «خداوند بر پيامبر گرامى دستور نماز را فرو فرستاد، ولى سه ركعت يا چهار ركعت بودن آن را به پيامبر وا گذاشت (تا اينكه پيامبر خود آن را براى مردم تفسير و بيان نمود). همچنين فرمان اداى حج را نازل كرد، ولى بيان نكرد كه طواف بايد هفت شرط باشد تا اينكه پيامبر خود به تفسير اين موارد پرداخت»؛ در روايات ديگر، اين جمله نيز افزوده شده است «دستور پرداخت زكات بر پيامبر نازل شد، ولى خداوند بيان نكرد كه در هر چهل درهم، يك درهم بايد پرداخت و اين پيامبر بود كه به تفسير جزئيات آن اقدام نمود .»[2](الاتقان، ج4، ص174). معناى اين روايت اين است كه واجبات و مستحبات احكام به طور اجمال و در قالب قواعد كلى در قرآن تشريع شده است، اما بيان جزئيات احكام در ضمن سنت آمده است‏. كه پيامبر آنها را در طى دوران عمر شريفش بيان داشته است؛ از اين رو سنت در كنار قرآن، تفسير كننده مواضع اجمال و توضيح دهنده موارد ابهام آن خواهد بود.( تفسير و مفسران، ج‏1، ص: 170)

 


[1] ( 2) الاتقان، ج 4، ص 174.

[2] ( 3) كافى، ج 1، ص 286. تفسير عياشى، ج 1، ص 251- 249، حديث 169 و 170. حسكانى، شواهد التنزيل، ج 1، ص 149.


 

اخبار غيبى قرآن بر دو قسم است: بعضى مربوط به گذشته و برخى ناظر به آينده است.

در قسمت اوّل ماجراهاى زيادى از پيامبران گذشته و حتّى راز و نيازهاى پنهانى آنان نقل شده و مطالب بسيارى كه در تورات و انجيل وجود ندارد در قرآن مجيد آمده و در پايان بسيارى از آنها خاطر نشان شده است كه اين ماجراها از خبرهاى غيبى است كه پروردگار بر تو (اى پيامبر) وحى فرموده است، كه بعلت كثرت از نقل آنها خوددارى مى‏نمائيم.

اما درباره پيشگوئى‏هاى قرآن چند نمونه نقل مى‏كنيم:

اول- أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنْتَصِرٌ- سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ.قمر/44-45

آيا مى‏گويند كه ما متّحد و پيروز هستيم؟ بزودى شكست خواهند خورد و پشت به شما كرده فرار خواهند كرد.

مسلمانان پس از هجرت، در مدينه حكومتى تشكيل دادند و مقدّمات مدينه فاضله اسلامى را فراهم ساختند ولى هنوز قدرت نظامى كافى بدست نياورده بودند. مشركين مى‏گفتند ما قبيله‏هاى متّحدى هستيم كه به آسانى مى‏توانيم بر مشتى مسلمان پيروز شويم و هنوز جنگى بين دو گروه پيش نيامده بود كه آيات فوق نازل شد و خبر داد كه كفّار و مشركين عليرغم اتحاد و عدّه و عدّه‏اى كه دارند به زودى شكست خواهند خورد و از برابر مسلمانان فرار خواهند كرد. چيزى نگذشت كه جنگ بدر پيش آمد و مسلمين بر سه برابر خود از دشمن، پيروز شدند و علاوه بر كشته‏ها از آنها اسير هم گرفتند. علّامه طباطبائى (رضوان اللّه عليه) گويد: اين خبر (پيشگوئى) از ملاحم قرآن كريم است. ملاحم جمع ملحمه از كلمه لحم (به معنى گوشت) گرفته شده است و مقصود از آن جنگ و كشتار است كه جنازه انسانها بر روى هم تلّى از گوشت را تشكيل مى‏دهد و چون در اخبار اسلامى درباره چنين كشتارهائى پيشگوئى شده است آنها را ملاحم ناميده‏اند و بتدريج ملاحم به معنى مطلق پيشگوئى استعمال شده است. ) تفسير الميزان جلد 19 ص 94

دوم- غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ- فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ- بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ‏.روم آیه2-5

دولت روم (شرقى) در نزديكترين سرزمين خود به حجاز، مغلوب (لشكر ايران) شد ولى پس از اين شكست، بر دشمن پيروز خواهد گرديد، در اند سال (سه تا نه سال) كار چه قبلا و چه بعدا بدست خداست و در اين روز (كه روم غالب شود) مسلمانان شاد خواهند شد نصرت پروردگار شامل حال گرديده است. و خداوند هر كسى را كه بخواهد يارى مى‏كند و او تواناى مهربان است.

قبل از هجرت بسوى مدينه كه مشركين تماس نزديك با مسلمانان داشتند: در هر پيشامدى مى‏كوشيدند كه به نفع خود بهره‏بردارى كنند تا شايد روحيه مسلمانان تضعيف گردد. دولت روم شرقى و ايران پيوسته با هم جنگ و نزاع داشتند و در آن موقع در نزديك‏ترين شهرهاى روم نسبت به حجاز كه قسمتهاى جنوبى شام بود جنگى بين ايران و روم در گرفت كه نتيجه‏اش شكست روم و غلبه ايرانيان بود. مشركين گفتند همان طوريكه در اين جنگ روميان اهل كتاب (انجيل) از ايرانيان شكست خوردند، شما مسلمانان اهل قرآن نيز از ما شكست خواهيد خورد.

در اين موقع آيات اوائل سوره روم نازل گرديد و پيشگوئى كرد كه حداكثر تا نه سال روميان بر ايرانيان غلبه خواهند كرد و در چنين روزى مسلمانان شاد خواهند شد. غلبه روميان موقعى تحقّق يافت كه مسلمانان هم در جنگ بدر بر مشركين غالب شده بودند و از دو طرف شادى ميكردند يكى براى غلبه اهل كتاب بر دشمن، و ديگرى براى پيروزى اسلام بر مشركين.  تفسير مجمع البيان ذيل آيات مربوطه و تفسير الميزان جلد 16 ص 170

مرحوم طبرسى در تفسير آيات فوق گويد: «اين آيات دلالت مى‏كند كه قرآن از جانب خدا نازل شده است كه مى‏تواند آينده را اينچنين قاطعانه پيشگوئى كند».

سوم- لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً.فتح/28

خوابى را كه خداوند بر فرستاده خود نماياند، روياى صادقانه قرار داد بيگمان در كمال آزادى بخواست خدا وارد مسجد الحرام خواهيد شد و پس از فراغت از اعمال، سرهاى خود را خواهيد تراشيد و ناخن‏ها خواهيد چيد، در حاليكه ترسى از دشمن نخواهيد داشت. خدا مى‏داند آنچه را كه شما نمى‏دانيد و علاوه بر اين پيروزى، پيروزى نزديكترى (يا پيروزى ديگرى) را هم براى شما قرار داده است.

در سال ششم هجرى رسول خدا (ص) خوابى ديد كه رؤياى رحمانى بود (و تمام روياهاى انبياء (ع) رحمانى است) و مطابق آن پيش بينى شده بود كه با كمال آزادى با مسلمانان وارد مسجد الحرام خواهد شد و آيات قرآن هم صادقه و رحمانى بودن آن خواب را خبر داد و تأييد كرد.

مسلمانان پس از دريافت اين مژده بهمراهى پيامبر خود بسوى مكّه (بقصد زيارت) حركت كردند و پس از ممانعت اهل مكّه مسلمانان با رهبر خود بيعت جنگ نمودند (بيعت رضوان) و در نتيجه اهل مكّه مرعوب گرديده و حاضر شدند كه قرار داد متاركه جنگ نوشته شود و به امضاى طرفين برسد.

مسلمانان بازگشتند و در سال بعد با كمال آزادى عمره‏اى بجاى آوردند و بعنوان خروج از احرام سرها را تراشيده و از ناخن‏هاى خود چيدند (حلق و تقصير نمودند) و مفاد آيه كاملا عملى گرديد.

بايد دانست كه صلح حديبيّه بسيار مهم بود زيرا در اثر آن مسلمانان از طرف دشمن شماره يك و خطرناك خود آسوده شده و توانستند به حساب دشمنان ديگر برسند. بنابراين صلح حديبيّه فتح قريب بوده است و بعضى هم فتح خيبر را مصداق فتح قريب دانسته‏اند و علّامه طباطبائى اين قول اخير را با سياق آيه ناسازگار مى‏داند. تفسیر المیزان ج18ص 317

چهارم- چنانكه قبلا گفته شد خداوند در آيه بيست و چهارم سوره بقره فرمود: و هرگز نخواهيد توانست نظير سوره‏اى از قرآن را بياوريد و اينك تا امروز هم كسى نتوانسته است بياورد و يقينا تا ابد هم نخواهد

 

 


عبادت، دعا، سنا، حمد، ستایش

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ   (نور - 35)

«مشكات‏» روزنه یا طاقچه‏اى بود كه در دیوار اتاق مجاور با حیاط مى‏ساختند و چراغ را روى آن مى‏گذاشتند، دو طرف آن از شیشه ساخته مى‏شد تا داخل اتاق و صحن حیاط را روشن سازد و مردم به آن «جاچراغى‏» مى‏گفتند. و همچنین وسیله‏اى شیشه‏اى بود كه درى داشت‏به شكل مكعب مستطیل كه چراغ را در آن قرار مى‏دادند. به طور كلى به هر محفظه شفافى كه بتوان در داخل آن چراغ گذاشت تا از باد و توفان مصون بماند مشكات اطلاق مى‏شود. معناى امروزى این واژه «چراغدان‏» است.

این نكته یادكردنى است كه مترجمان فارسى‏زبان از قرون گذشته در برگردانیدن واژه‏هاى قرآنى با دقتى وسواس گونه به گزینش معنى مناسب كوشیده‏اند و حتى با استفاده از گویش هاى محلى و اصطلاحات منطقه‏اى با بیم و امید سعى كرده‏اند به مفاهیم قرآن نزدیك شوند.

براى نشان دادن گوشه‏اى از اعتقاد و دقت آنان، معانى «مشكوة» را از كتاب فرهنگ نامه قرآنى كه در تنظیم آن رعایت تاریخى نیز شده است، نقل مى‏كنیم:

«كلونك، كنبد، چراغ و راه، چراغ بره، روزن، چراغ‏بره، جام، سوراخ چراغ پره، چراغدان، چراغ‏خانه، گنبد، چراغ پرده، چراغ واره، چراغ پایه‏».1

 

«. مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ.».

خداوند متعال مثل محسوس و ساده مشكات را براى بیان ژرف ترین مفهوم معنوى (نور) ذكر فرموده و با آوردن (ك) ادات تشبیه بین دو طرف تشبیه نور و مشكات رابطه برقرار كرده است، كه در این جا مى‏توان وجه شبه را روشنایى نور یا هدایت الهى دانست كه در دنباله آیه نور هم به آن اشاره شده است: «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ» (24/35). مفسران كلام الهى نیز هر یك فراخور استعداد و دریافت‏خویش از امثال قرآنى تعبیراتى دارند به عنوان مثال برخى، تمثیل «مشكات‏» را اشاره قرآن به وجود مبارك صدیقه كبرى حضرت زهرا علیهاالسلام دانسته‏اند، البته تفسیر و تعبیرات دیگرى هم در معنى این واژه قرآنى ذكر شده است كه گزیده‏اى از آن را در این جا دسته‏بندى مى‏كنیم:

 

مشكات و حضرت محمد صلى الله علیه وآله

بسیارى از اهل تفسیر معتقدند كه مراد از مشكات، حضرت محمدصلى الله علیه وآله6 است. و این مفهوم را به شكل هاى متفاوتى نقل كرده‏اند، از آن قبیل است: «ان المقصود من المشكاة هو قلب رسول الله‏»،7 صاحب تفسیر اثنى‏عشرى به استناد حدیثى از امام باقر - علیه‏السلام - مى‏نویسد: مشكات نور علم در سینه پیغمبر و مقصود از (المصباح فى زجاجه) سینه على8 - علیه‏السلام - است، مفسر دیگرى نوشته است كه «مشكات محمدصلى الله علیه وآله است و مصباح دل اوست‏»9  در تفسیر روض‏الجنان مى‏خوانیم «مشكات عبدالمطلب است و زجاجه عبدالله و مصباح رسول است كه در صلب ایشان بود»10 و در صفحه دیگر همان تفسیر، مشكات سنت11 رسول‏الله ذكر شده است.

خدا نور آسمانها و زمین است مثل نور او چون چراغدانی است که در آن ، چراغی باشد ، آن چراغ درون آبگینه ای و آن آبگینه چون ستاره ای درخشنده از روغن درخت پر برکت زیتون که نه خاوری است و نه باختری افروخته باشد روغنش روشنی بخشد هر چند آتش بدان نرسیده باشد نوری افزون بر نوردیگر خدا هر کس را که بخواهد بدان نور راه می نماید و برای مردم مثلهامی آورد ، زیرا بر هر چیزی آگاه است.

مشكات و حضرت فاطمه‏ علیهاالسلام

صاحب تفسیر قمى مى‏نویسد: مقصود از مشكات حضرت فاطمه‏علیهاالسلام است و مراد از «فیها مصباح المصباح‏» دو فرزند بزرگوارش امام حسن‏ و امام حسین(‏علیهما‏السلام) اند و در همین روایت ‏حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام را از جهت نورانیت و صفا بار دیگر به ستاره درخشان (كوكب درى بین نسآء اهل الارض) 12تعبیر كرده است.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

HAXER لذت زندگی شاد با ورزش --------------- همه چی برای تو مجله پلاس گروه تحلیلی خبری بورس 360 درجه رمزگشایی آثار و علائم باستانی بهترین مرکز مشاوره